به نام خداوند بخشنده و مهربان

سرای خویشتن





سرآغاز

این مطلب آزمایشی است و به زودی آن را کامل خواهم کرد.

 

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

هدف از نوشتن این وبلاگ بیشتر مرور تفکرات خودم برای بازبینس اونها هست و بعدترویج نظرات و دیدگاه با برای ایجاد فرصتی برای نقد و ارزیابی آن میباشد .

 

در زندگی ازدروغ، غیبت، قضاوت و حسادت دوری کنید همواره بینش های عمیق و زیربنایی و معنادار را ایجاد کن و قبل از کهنسالی راهت را به بیرون از جنگل تاریک زندگی پیدا کن. بدنبال تکامل فردی و چشم اندازی واقعی برآمده از روح آرام و متین و به دور از توهمات باش

 تا امروز کدام استوره را بازی کردی کی سفر دور و دراز به درون خودت رو شروع میکنی؟

میدانم هیچ کس دوست ندارد دژ محکمش را رها کند و بیدفاع در اعماق جنگلی تاریک به مقابله با اشباح برود و طغیان روح و بهم ریختگی ناشی از عدم درک خودش و جهان را تجربه کند ما دائما خودمان را یک قربانی در نظر میگیریم و نمیتوانیم تصور کنیم که ممکن است هدفی متعالی (مثلا قهرمانی) از این درد و رنج در انتظارمان باشد

با وجودی که قصه زندگی همه ما متفاوتند همه ما با مشکلات مشابهی مواجه هستیم 

روح همان درک شهودی و انرژی هدفمند در عمق وجود ما از لحظه ای که تامل را در یک نظام جاویدان آغاز نموده ایم دائما تلاش میکند که فراموش نشود

حیوانات میجنگند و فرار میکنند اما هرگز در مورد فناپذیریشان نگران نیستند ولی ما اگر بدون معنا زندگی کنیم از بیماری بزرگی رنج میبریم.

۰ نظر

چهارشنبه 8 فروردین ماه 1401

امروز ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدم نمازم را خواندم و شروع کردم به خواندن کتاب بعد از آن کمی به ماه آینده که ماه رمضان هست و ساعات کاری تغییر میکند فکر کردم و برای آن برنامه ریزی کردم با این وجود هنوز تمایل داشتم کمی بخوابم میدونستم اگر بخوابم دوباره وقت کم میاورم، پس تصمیم گرفتم بروم و در هوای بیرون که اتفاقا باری شروع عادت دوچرخه سواری خیلی هم مساعد بود ورزش کنم پس رفتم و حسابی پا زدم بعد نان گرفتم و به خانه آمدم و شروع کردم به نوشتن برای خودم.

من در مسیر زندگی به مربیان زیادی نیاز دارم تا در طول روز با آنها بنشینم و سفره دلم را باز کنم تا به موفقیت برسم و همچون نیلوفری در مرداب رشد کنم

این روزها کتاب های زیادی میخوانم که بیشترشان در حوضه موفقیت و توسعه فردی هستند و دوست دارم درموردشان برای خودم بنویسم

مثلا کتاب نیلوفر و مرداب که چند روز پیش خواندم به من یاداوری کرد که میتوانم از نفس کشیدن لذت ببرم ، از نشستن و راه رفتن لذت ببرم یا مثلا کتاب باشگاه 5 صبحی ها به من یادآوری کرد که باید از صبح ها بهره بیشتری ببرم و در این ساعات برای زندگی که بسیار کوتاه است به درستی برنامه ریزی کنم برای رشد باید چند روز توی هفته سختی بکشیم و یه روز واقعا لذت ببریم و استراحت کنمی کتاب اثر مرکب به من آموخت که برای پیشرفت باید چندین دفتر جداگانه برنامه ریزی داشته باشم و مرتب برنامه های حوضه های مختلف زندگیم را در آنها بنویسم کتاب محدودیت صفر به من از اهمیت پاکسازی روزانه شخصی و محیطی گفت کتاب یک دقیقه برای خودم به من یاد داد که باید هر روز برای کیف کردن خودم از زندگی وقت بگذارم و  اگر این کار را بکنم چقدر دیگران از آن نفع میبرند کتاب حرفه ای شوید از رفتار های حرفه ای ها در کسب و کار گفت 

۰ نظر

جنگ چهره زنانه ندارد

جنگ برای زنان بسیار ترسناکتر از تصور مردانه آن است

یک میلیون دختر و زن درجنگ جهانی برای شوروی پاهایشان رو به زمین کوبیدند و جوانیشان را دادند جنگی که مسببین آن برای ارزشهای انسانی حتی پشیزی ارزش قائل نبودند این زنان شاعر و فیلسوف نیستند ولی معرفتی دارند که دیگران آن را درک نمیکنند

دخترانی که دوست داشتند زیبا بمانند ولی نیاز به سرباز بود

#سوتلانه_الکوسیویچ ۱۹۴۷

#تاریخ چاپ ۱۹۸۵

چهره جنگ همیشه با دلاور مردان یاد میشه اما در این کتاب صداها و ناله های زنانی را میبینید که واقعیت های ناگوار جنگ را به گونه ای دیگر بیان میکنند

آونهایی که تا اخر عمر نتوانستن رژ قرمز بزنن یا لباس قرمز یا صورتی بپوشن چون اونهارو یاد خون و جنگ میندازه

اونهایی که مجبور شدن نوزاد خودشون رو بخاطر لو نرفتن گروهانشون با دستای خودشون بکشن یا شاهد خودکشی دوستاشون بودن که نمیخواستن زمانی که اسیر شدن مورد سواستفاده قرار بگیرن 

دختر نوجونی که با چتر نجات دشمن برای خودشون لباس عروس درست میکرد و بعد از این که صورتش  میسوخته یا دچار معلولیت میشدن دچار چه آسیب های روحی که نشد

افرادی که قبل از جنگ از یه حشره میترسیدن ولی بعد چند ماه جنگ و نادونی اون رو تبدیل به هیولایی میکنه که یه انسان رو براحتی سلاخی میکرده و حتی برای عزیزترین دوستانشون هم نتونستن خاطراتشون رو تعریف کنن

این روایت ها من رو هشیارتر میکنه تا برای آزادی و صلح مردم بیشتر بخونم و فکر کنم 

 

۰ نظر

ایران پر حاشیه

چرا ایران انقدر حاشیه داره مگه اینجا خبریه یا شاید قراره خبری بشه؟؟؟
توی دنیا یه تفکر وجود داره و اون هم تفکر سرمایه دارای یهودی هست که سهام اکثر صنایع و بانک ها رو دارن و بخاطر مسائل سیاسی هیچ نام و نشانی ازشون در هیچ جایی برده نمیشه اونها بخاطر لابی، اقتصاد و تاریخچه قدرتمند و سیاست های پلیدی که دارن در داخل تمام کشورها به راحتی نفوذ کردن یا امکان نفوذ دارن و کنترل خیلی از مسائل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی رو در چهارچوب قوانین خودشون در اختیار دارن ولی تفکر مردم ایران اگر شکوفا بشه با اونها در بسیاری از مسائل در تضاد هست و ایران شده گره کور دنیای پرزرق و برق اونها
حالا از همه امکانات دارن استفاده میکنن که داخل مردم ایران تفرقه بندازن و اونها رو از مسیرشون خارج کنن و اجازه رشد فرهنگی و اقتصادی رو نمیدن

۰ نظر

رسیدن به کمال

حضرت آدم در بهشت از تمامی نعمت های خدا بهره میبرد هیچ کم کاستی نداشت فقط یک میوه ممنوعه بود که نباید میخورد هیچ درد جسمی نداشت ولی شاید بخاطر انجام ندادن آن کار افسرده شده بود و ناراحتی روانی پیدا کرده بود پس رفت و آن یک کار را انجام داد و باعث شد به دردی بزرگ دچار شود شاید او فکر میکرد اگر این کار را انجام دهد به کمال بیشتری میرسد و خدا هم از انسان همین را میخواسته و خبر داشته که انسان روزی به این میوه ممنوعه دست میزند پس چرا آن را انجا قرار داده ؟ خدا آن را آنجا گذاشته بود که انسان ملال را بچشد و درد را تجربه کند و دوباره به کمال برسد

فرزندان آدم هم تا روز قیامت روی زمین هم همین مسیر را میروند تا روزی که همه انسانها به اشتباه خود برسند و تمام بدی ها را از بین ببرند و در برابر خداوند تسلیم شوند و وسوسه های شیطان به طور کلی رنگ خود را از دست بدهد در آن هنگام قیامت اتفاق میافد و انسان هایی که در آن زمان زندگی میکنند همه وارد بهشت میشوند و بدی از نسل بشر پاک میشود این وعده خداوند است که فقط با وجود فرستاده او ممکن میشود

تا آن زمان شیاطین لذت های مادی را برای انسان نیکو جلوه میدهند و انسان را فریب میدهند و انسان ها دایماً در روی کره زمین به دنبال آن لذت ها میگردند بعد از این که به آنها رسیدند دچار یکنواختی و ملال میشوند و در پی رسیدن به لذتی دیگری دوباره خود را درگیر رنج دیگری میکنند و این چرخه فراموشی ادامه پیدا میکند در طول این چرخه اتفاقات زیادی روی میدهد که انسان را دچار بحران های روحی میکند، اگر در زمان این بحران ها  اندکی تفکر کنند میفهمند که لذت فقط تفکر در دین و معنا، انجام کارهای خوب و تسلیم بودن در برابر اراده خداوند است انسانی که این ها را درک کرد و به بلوغ رسید دیگر هرگز دچار ملال نمیشود حتی اگر در اثر یک بلا جسم او رنج ببرد اما روح او رنجی نمیبرد چون همه رنج ها را فانی میبیند و همواره بیاد خداست  و دچار فراموشی نمیشود

گاهی افسردگی بعضی از آدما به کمال نزدیکتره تا سرخوشی خیلیا...
تفکر برای رسیدن به کمال گاهی مث رانندگی آفرود در دل شبه که فقط تا شعاع نور ماشین خودت رو میتونی ببینی راه مشخص وجود نداره و مثل یه مدرک دانشگاهی نیست که یه شروع و پایان مشخص داشته باشه

باید به تنهایی وارد اقیانوس کتاب ها و اتفاقات بشی و با خوندن اونها و پشت سرگذاشتنشون خودت رو به سمت ساحل کمال حرکت بدی و نکته مهم اینجاست که هیچ وقت تا زمانی که زنده هستی به ساحل نمیرسی و فقط اگر مسیرت درست باشه به اون نزدیک میشی همسفر عزیز این جهان محل ایستادن نیست محل عبور کردنه اگر بایستی خودتو سرگرم کنی غرق میشی اگر دچار رنجی شدی بدون باید حرکت کنی و حرکت کردن هم ممکنه رنج آور باشه ولی تنها راه رسیدن به کمال هست و از غرق شدن بهتره آدم یه قطره از دنیای کمال رو نباید به یه اقیانوس از دنیای رنگارنگ نقصان ترجیح بده 

ذهن انسان درست کار مثل یه برکه آب بدون موج هست که عکس هر فردی داخل آب پیداست پس مواظب باشید اطرافیانتون یا شیطان چیزی به داخل او نندازند و اونرو گل آلود نکنند و اگر هم این اتفاد با توبه و انجام کار خوب سریع اون رو به حالت اول برگردونید
 

۰ نظر

کتاب

این مطلب آزمایشی است و به زودی آن را کامل خواهم کرد.

 

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

هدف از نوشتن این وبلاگ ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده با هدف ایجاد فرصتی برای نقد و ارزیابی آن میباشد .

 

اکثر ما کتاب نمیخونیم و وقتی هم کتابی میخونیم دچار گمراهی میشیم چون وقت و دانش این رو نداریم که تحقیق کنیم آیا مطالب اون کتاب خوب هست و بدردمون میخوره یا نه و راهنمای همه فن حریفی نداریم که بتونیم در صورتی که برامون سوالی پیش اومد بریم پیشش تا کمکمون کنه و خودمون هم بجز خودمون کسی رو قبول نداریم.

بجای اون خودمون رو درگیر زندگی روزانه و شبکه های اجتماعی ، اخبار ، سیاست ، داستان و افسانه، فیلم و موزیک، سلبریتی ها و تبلیغات، ورزش و دوست و رفیق و غیره میکنیم که تفکر رو در ما نابود میکنند وجسم و روحمون رو فرسوده میکنن و مارو در گیر احساسات و تخیلات میکنن و وقت خودمون رو در دوران جونی با فکر کردن در مورد مسائل پوچی که فقط در ذهن ما زیبا نمایانگر شدن تلف میکنیم در نهایت همه چی رو تقصیر یه چیزی مثل مکان زندگی یا خانواده میندازیم

درنهایت نه خودمون به آرامش میرسیم و نه نسل بهتری رو میتونیم تربیت کنیم و هر روز کشورمون با وجود ثروت های بی انتهای خدادادی نسبت به روز قبل از نظر فرهنگی و اقتصادی پسرفت میکنه و ما بیشتر دچار اضطراب و استرس میشیم حتی اندک  افرادی که پیشرفت میکنن و میشن دکتر و مهندس و بازیگر بازاری و غیره به دلیل فقر فرهنگی درگیر مسابقه فخرفروشی میشن و هیچ کاری برای کشور، خانواده و خودشون انجام نمیدن و همه چیز رو بدتر میکنن.

آدما نیازهای روحی و جسمی زیادی دارن که باید همزمان به اونها توجه بشه ولی خودشون غافل هستن و معمولا علم هم در انحصار گردانندگان دنیا هست و منافع اونها در راس همه چیز توی دنیا قرار داره و نیازهای روحی و جسمی آدما زیاد براشون مهم نیست . علم بشر جاهایی پیشرفت میکنه که منافع گردانندگان دنیا داخل اون باشه و قدرتشون تهدید نشده چه پزشکی چه صنعتی و غیره و معمولا ته مونده علم به مردم عادی میرسه که همون هم اگر هوشیار نباشن هزار تا درد سر جدید براشون ایجاد میکنه چه بسا افرادی که از نظر سطح زندگی، نسبت به بشر صد سال پیش خیلی بهتر زندگی میکنن ولی به پوچی رسیدن و آرامش ندارن 

 

لیست برخی کتاب هایی که خوندم و تصمیم دارم اونها داخل وبلاگ دسته بندی کنم و برداشتم و متن کتابهارو داخل وبلاگ بزارم

  1. چهار اثر از فلورانس اسکاول  شین
  2. هنر خوب زیستن
  3. خود برتر
  4. مانیفست یک فمنیست
  5. معجزه سپاسگزاری
  6. خودپرستی
  7. سفر به بهشت برین
  8. داستان من (مرلین مونرو)
  9. کارعمیق
  10. واقعیت
  11. بنویس تا اتفاق بیفتد
  12. ایران جامعه کوتاه مدت
  13. پوست در بازی
  14. کوه دوم
  15. آینده نزدیک
  16. نابخردی های پیش بینی پذیر
  17. فرمول
  18. مهره حیاتی
  19. ذهن درستکار
  20. صلحی که همه صلح ها را به باد داد
  21. روابط از دست رفته
  22. آرمانشهری برای واقع گراها
  23. فقر احمق میکند
  24. قدرت بی قدرتان
  25. اعتقاد بدون تعصب
  26. یافتن معنا در نیمه دوم عمر
  27. کی
  28. این هم مثالی دیگر
  29. فقط روزهایی که مینویسم
  30. حماسه گیلگمش
  31. افسوس نمیخوریم
  32. انسان در جستجوی معنا
  33. تلستوی و مبل بنفس
  34. سه دقیقه در قیامت
  35. قوی سیاه
  36. جامعه شناسی

 

پادکستهای مربوط به کتابخوانی

بیپلاس

انسانک

خلاصه کتاب

مدرسه زندگی

ناوکست

 

 

 

۰ نظر